خلاصه کتاب:
شایان خلافکار مغرورمون دیوانه وار عاشق خدمتکار شخصیش میشه… تو یه شب عصبانیه نمیفهمه داره چیکار میکنه و به ساحل دست درازی می کنه … پای کارش وایمسیته و هرجور شده ساحل رو به عقد خودش در میاره همون موقعس که میفهمه…
خلاصه کتاب:
سوفی آموندسن دختری است که در آستانه پانزده سالگی با ماجرای عجیبی روبه رو میشود، او نامه ای از جانب فرد ناشناسی دریافت میکند که او را به تفکر در مورد ابتدایی ترین سوالات فلسفی و خودشناسی وا میدارد. اولین سوالی که او با آن مواجه می شود این است که تو کیستی؟ و این سوال با یک علامت سوال بزرگ در برابر آن آغاز کتاب است. این شخص بعدتر خود را آلبرتو کناکس فیلسوف معرفی میکند که قصد آموزش فلسفه به سوفی نوجوان را دارد…
خلاصه کتاب:
در این داستان یک خواننده جوان یهودی ساکن آلمان، راوی عشق ممنوعه خود است و راوی دیگر داستان یوسف و آرشام هستند. دو برادر ایرانی با دنیایی تفاوت در ظاهر و باطن، اما در یک چیز مشترک… هر دو دلباختهی دخترعمویشان، پناه زیبا و معصوم هستند. عموی پناه او را برای پسر بزرگش آرشام خواستگاری میکند در حالی که یوسف برای رسیدن به پناه تا مرز جنون پیش رفته و حال باید شاهد این باشد که معشوقهاش با برادرش ازدواج کرده و در جوار اتاق او زندگی میکند. یوسف نمیتواند بیشتر از این شاهد عشق بازی و ابراز علاقهی آنها به هم باشد و به همین خاطر خودش را در دنیای بیرون از خانه غرق میکند، اما یک شب که حالش بد است و کنترلی روی خود ندارد…
خلاصه کتاب:
تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه، همسر جدید حسام بار داره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده، تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام جدا می شه و التماس های حسام هم فایده ای نداره، چند ماه بعد از طلاق، محمدحسین که وکیل تبسم هم هست و از بچگی با تبسم بزرگ شده، بهش ابراز علاقه می کنه و درست زمانی که تبسم قراره به پیشنهاد محمدحسین فکر کنه…
خلاصه کتاب:
داستان درمورد دختری به نام ناهید هست. از بچگی علاقه به لباس عروس داشته و خیاط حرفه ای لباس عروسه. ناهید با پسری آشنا میشه قرار ازدواج میزارند. درست وسط قول وقرارها ناهید احساس می کنه پاهاش حس ندارند. به درخواست نامزدش دکتر می روند. دکتر آزمایش می نویسه و در حین گرفتن جواب آزمایش…
خلاصه کتاب:
عشقی ممنوعه و پنهان شده میان قلب مردی که جوان مردانه پای این احساس می ماند تا نکند خواهر زاده اش از این عشق مطلع شود… در این بین حضور مردی دیگر از دیار غربت…. مردی از گذشته تلخ ، که کینه و انتقامش باعث میشود معادلات زندگی خیلی از آدم های این قصه بهم بریزد…. عشق…. جنون…. نفرت… انتقام چه بر سر رامانای کوچک می آورد؟!
خلاصه کتاب:
توی افکار خودم غرق شدم... نتایجی که از این افکار گرفته بودم... من مدت هاست که فهمیدم جنس لطیف زن خائنه... چه دختر چه زن همه خائنن... دختر به پدر و مادرش خیانت می کنه و یک زن در کمال بی رحمی به شوهر و شاید بچه ای که داشته باشن... و من فهمیدم که حتی دختران پاک هم خائنن... اونها توی ذهنشون خیانت می کنن... شاید درد خیانتشون کمتر باشه... اما اونا هم خانئن... یا زن هایی که توی کنار شوهرشون با مرد دیگه ای هستن... وقتی دست نوازش شوهرشون تداعی دستان مرد دیگه ای باشه... من خیلی وقته که فهمیدم زن ها فقط یه وسیله ان برای... تقصیره من نیست... تقصیره خودشونه...
خلاصه کتاب:
دختری به اسم ترانس که به خاطر وابستگی عاطفی، که به بچه همسر اول، شوهر قمار باز و خائن و بی غیرتش پیدا کرده مجبوره باهاش زندگی کنه و زیر بار هر خفتی بره چون میترسه با طلاق گرفتن دیگه اون بچه رو نبینه….
دانلود رمان ت یانه و عشق pdf بدون سانسورموضوع رمان :دانلود رمان ت یانه و عشق pdf بدون سانسور
خلاصه کتاب:
هر صبح تمام شب هایی که اشک ریختم، یک قدم از آذینی که با شخصیت های کتاب هایش و رویای زیبایش ساخته شده فاصله می گرفتم، من در حال تغییر کاربری یک جنگل بکر و زیبا به یک بیابان بی آب و علف بودم! آذینی که آدم های دورم از من ساخته بودند…