دانلود رمان فرار دردسر ساز از نادیا و هستی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درسسسست شب عروسیش! به خونه ای پناه میاره که…
خلاصه رمان فرار دردسر ساز
حقم داشتن عروس به اون جیگری داره عین میگ میگ میدوه ! یه مردم دنبالش. لابد میگن شب عروسیش بازیش گرفته. سرمو تکون دادم تا فکرارو از خودم دور کنم. دیگه داشتم از حال میرفتم. با این که دویده بودم تنم یخ کرده بود. مرده داشت نزدیکم میشد. چشم چرخوندم اطراف و ببینم که یهو… جلوم یه خونه بزرگ با نمای سفید دیدم. دوییدم سمتش. میرفتم این بالا عمرا پیدام میکرد.
اول عین این دزدا کفشامو انداختم، بعدم کولمو بعدم خودم عین مارمولک به هزار بدبختی با این لباسم رفتم بالا. خیلی دیوارش بلند بود. ولی مربع های کوچولویی یه واسه نماش داشت خیلی کمکم کرد و بالاخره رفتم بالا. برگشتم دیدم محافظه داره با چشم دنبالم میگرده. یکم دیگه مونده بود بگیرتم که عین منگلا پرش ازاد زدمو خودمو پرت کردم !! اومدم جیغ بزنم که دیدم تو یه درخت نرم فرود اومدم.
قربون خودمو شانسم…درخت زیر پام بود!!! بعد عین خوشحالا یکم فکر کردم… وا ! اینجا که درخت نداشت!!. با اعصاب داغون گوشیمو پرت کردم رو مبل و کلافه دستمو لای موهام کشیدم و راه افتادم سمت بالکن…لعنت به هر چی زن تو دنیاست. هر چی میگذشت حالم بدتر میشد. همینجوری که قدم میزدم به حرفای مامان فکر میکردم. دیگه خستم کرده بود. از اون سر دنیا تقریبا هر روز ما سر من بحث داشتیم.