دانلود رمان ارباب حریص من از مژگان فخار با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بیا و ببین چه حریصانه در پی خواسته های خود هستم. در ثانیه ها را به نظاره نشسته ام و در پی آمال و آرزوهای خود هستم. هر آن بی قرارم و بیدار. هر آن در پی سرنوشت عجیب خود هستم. سرنوشتی که عجین شده با گذشته ام، با گذشته ی مرد زندگی ام و بازی های روزگار…
خلاصه رمان ارباب حریص من
– تو از زندگی مشترک، از شوهر و دردسر بچه چه میفهمی، من هر هفته که نمیتونم اینهمه راه رو گز کنم و بیام اینجا. با گفتن (باشه بابا)، از صندلی کنار کامپیوتر قراضه اتاقم بلند میشم. – مادر مراقب خودتون باشین، آقا سهراب آروم رانندگی کنین، شبه، جاده خطرناکه بالاخره با سفارشای مامان، شهلا و خانواده ش به شهر خودشون راهی میشن. – شبنم، مادر جون، در رو قفل نکن، بابات نیومده هنوز. – نمیاد امشب – واه، چرا؟ به چشمهای گرد شده مادر ساده خودم زل میزنم.
با قورت دادن آدامس، میگم: –حتما امشب هم بساط دارن با رفقا. پیشونیشو می بوسم و با مالیدن کرم روی دستاش، به سمت اتاق میرم. نگاهی به گوشیم میندازم و چند تا پیام و میس کال. ((کجایی خانم خانما)) ((سلام نفسی، بخدا ما هم دل داریم)) ((من آرینم، همونی که تو مهمونی پریشب باهم حرفیدیم، خوبین؟؟)) به هیچ کدوم پیاما جواب نمیدم و فقط پیامی رو برای سونیا، ارسال میکنم. ((خدا نکشتت دختر، اثرات مهمونی پریشب داره خودشو نشون میده، شدن شش عاشق دلباخته))
روی تخت دراز میکشم و منتظر برگشتن بابا بودم، به مامان گفته بودم منتظرش نباشه، اما خودم منتظر شنیدن باز شدن در بودم. به مهمونی پریشب و اتفاقاش فکر می کردم، که صدای ناله بابا، باعث میشه از رو تخت بپرم. –شبنم، بابا –هیس بابا، اومدم آروم و طوری که مامان بیدار نشه، بسمتش میرم. نمی خواستم سر و صدایی بشه و مامان از خواب بپره، فردا صبح هم باید سرکار می رفت. – بابا، چه وقت اومدنه؟ باز هم کشیدی؟ –نه بابا – آره، معلومه، این بوی چیه پس؟….