سربوک
دانلود رمان جدید و پرطرفدار
دانلود رمان هپروت اقاقیا الف_کلانتری

دانلود رمان هپروت اقاقیا الف_کلانتری pdf بدون سانسور

دانلود رمان هپروت اقاقیا از الف_کلانتری با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

هنگامه دختری که بعد از اتمام درس برای کار به مهد کودک میره اونجا با ی پزشک به اسم نریمان آشنا میشه که مالک بخشی از اونجاست و باهم نامزد میشن چند روز قبل از مراسم عقدشون بخاطر یک فیلم از نامزدش نریمان مراسم بهم میخوره. حالا چندسال گذشته دوباره به صورت ناخواسته پای هنگامه یا بهتر بگم ارمغانه نریمان به زندگی و گذشته ی نامزدش کشیده میشه و…

خلاصه رمان هپروت اقاقیا

روی تخت نشسته بودم و مدام دور کارهای تقریبا مناسبی که به چشمم می خورد، خط می کشیدم. گوشی هم کنار دستم بود و تا موردی بهتر می دیدم تماس می گرفتم. هوا کمی گرم تر شده بود. اتاق سه نفره مان که در انحصار دخترها بود. هر کدام دراز می کشیدند و به شعاع دو متر، فقط خودکار و کتاب و دفترشان پهن بود. سر انگشت پاهایم کمی بی حس شده بود اما نمی دانم چرا از همان بچگی، اهل دل کندن از این تخت فرسوده و قدیمی نبودم. کمرم را به دیوار تکیه دادم و روزنامه را به حال خود رها کردم. نمی دانم راز غروب روز جمعه چه بود که من از عصر یک روز قبلش، کمی در خود فرو می رفتم.

پاهایم را به هم چسباندم و چانه ام روی سر زانوهایم نشست. منتظر خبری بودم که ملیکا بدهد. شاید دوست دوران دبیرستانم سبب خیر می شد. نیم نگاهی به آسمان انداختم که ابرهایش خاکستری رنگ و به هم فشرده، آبی زلالش را از تنش می گرفتند. روزنامه و خودکار را پایین پایم گذاشتم و با در دست گرفتن گوشی، روی تخت دراز کشیدم. پاهایم را قائم قرار دادم و دست چپم را زیر سرم گذاشتم.صدای در ورودی هال آمد، نیاز نبود خیلی به جنب و جوش بیفتم تا صاحب صدا را ببینم: _چی شد؟ شارژ خریدنات و سوزوندن شون نتیجه نداد؟ چانه بالا دادم و خود را به دیوار و لبه ی تخت

نزدیک تر کردم تا بتواند لبه ی آن بنشیند. به پهلو شدم و آرنج روی تخت قرار دادم: _همه سابقه می خوان. یکی نیست بگه گور به گورتون بشه مگه خودتون با سابقه از شکم ماماناتون در اومدین که ما بدبختا بیایم! سری برای این حرص خوردنم تکان داد و گوشی اش را از جیب شلوار ورزشی اش بیرون کشید. نگاهی به صفحه اش انداخت و کور نبودم که خزیدن گوشه ی لبش به بالا را نبینم. انگشت هایش تند روی کیبورد گوشی حرکت می کردند اما بی جواب نگذاشت : _خب حالا ته این صرافتت واسه چیه دختر؟ بشین درست رو بخون. از این پهلو به پهلو شدن ها خسته شدم. تنم را بالا کشیدم و نشستم…

دانلود رمان هپروت اقاقیا الف_کلانتری pdf بدون سانسور

  • seiradmin
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سربوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.