خلاصه کتاب:
آیهان فشن بلاگر، مغرور ومعروفی که با یک کینه و حس انتقام قدیمی تن به ازدواج بامروارید دختر حاج بهرام ثروتمند ترین جواهر فروش شهر میدهد تا به تقاص زخمی که حاج بهرام بر قلب خواهرش گذاشته است… بر سر مروارید بیاورد. تقابل عشق و مذهب در عاشقانه هایی نفسگیر دختری مذهبی و مردی جذاب اما بی بند و بار…
خلاصه کتاب:
دوقلو و فرزندان طلاق هستند دیبا و ژینا! ژینا سهم مادر و دیبا قسمت پدر است و این دو همیشه در کشاکش بین پدر و مادرند! پدر به دیبا افتخار میکند اما پای دادن مسئولیت شرکت که به میان میآید اعتمادش به ژیناست! دیبا سرخورده از انتخاب پدرش، عظیم رفیعی، سعی میکند خودش را به او اثبات کند با راه انداختن کارگاه نجاری رفیعچوب! برای رفیع چوب، مجبور است دست دراز کند سمت خانوادهی توانا! سمت آقارضای شوخ و شنگ و داماد سرخانهی تواناها که از قضا نجار کارکشتهای است و مجید توانا، مهندسِ طراح و دم به تله نده، دندان گرد و تیغزن دخترهای پولدار! مهندس نطلبیده و ناخواستهای که اعتقاد دارد دیگی که برای او نجوشد...
خلاصه کتاب:
می گویند مرگ درمان ندارد، اما مرده متحرک تکلیفش چیست؟ کسی برایش نسخه ای نپیچیده است. مرگ نصفه نیمه ای است که نه هستی و نه نیستی! تمامش درد است، دردی که درمان ندارد و ذهنی پر از افکار پریشان، من و افکار من و امثال مرا چونان در تنگنا گذاشته که هنوز جای جای بدنم از گرمای دست های او می سوزد…
خلاصه کتاب:
از تاکسی که پیاده شد هجوم هوای سرد دی ماه پوست صورتش را به گزگز انداخت. شال گردن بافت عزیز جون را تا روی بینی اش بالا کشید و به سمت قنادی آن سوی خیابان رفت. داخل قنادی هوا گرم بود و خبری از سوز سرمای بیرون نبود. به سمت صندوق رفت و فیشش را بیرون آورد و گفت: دیروز کیک سفارش داده بودم. لحظه ای بعد وقتی کیک خامه ای سفید رنگی که رویش طرح گوشی پزشکی جا خوش کرده بود، مقابلش قرار گرفت …
خلاصه کتاب:
لیف، باردا و جاسمین، هفت گوهر گمشده را پیدا کرده و آنها را روی کمربند دلتورا باز گردانده اند. حالا این سه همسفر باید وارث تاج و تخت دلتورا را پیدا کنند. آنها می دانند که فقط وارث حقیقی می تواند با استفاده از جادوی کمربند، ارباب سایه ها را سرنگون کند. اما وارث از همان لحظه تولد، در جایی مخفی شده است و فقط کمربند می تواند مخفیگاه او را شکار کند. همین که جست و جوی دلتورا به نقطه اوج خود میرسد، اتفاقات تکان دهنده ای، از پی هم رخ می دهند.
خلاصه کتاب:
رمان در مورد یه دختره با یه شخصیت عادی... مثل همه ی ما گاهی مهربون وکم حرف به موقعش هم حاضرجوابو حرص در آر... اما بیماری قلبی اش کمی اونو از همه دور کرده... تصمیم میگیره چیزهای جدیدی رو تو زندگیش تجربه کنه... برای همین از برادرش می خواد اونو به خونه اش ببره، برای تغییر روحیه اش... برادری که یه زندگی سالمو ساده ای نداره...
خلاصه کتاب:
راجب یه دختر و پسر ک تو دانشگاه باهمن دختره خیلی خوشگله واس همین خیلی خودشو بالا میگیره پسره هم بد خرابش میکنه…
خلاصه کتاب:
در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شدهاست که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت های داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمدهاند توسط افراد ناشناس از طربق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچهها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است.داستان از زبان سوم شخص حکایت میشود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است..
خلاصه کتاب:
سارا صداقت دانش اموز سال اخر دبیرستان و به نوعی پشت کنکوریه. تو هشت سالگی پدر و مادرشو از دست داده و پیش دایی زن دایی و پسر داییش فرشاد که رفتار ازار دهنده ای برایش دارد زندگی می کند. سارا تصمیم میگیرد مستقل شده و در منزل ارمان پناهی که مردی خشن است و رفتار تحقیر امیزی دارد مشغول می شود. فرشاد هنوز هم مثلا دلدار دختر خاله اش است و به دنبالش... پناهی از سارا به جبران نجات جانش می خواهد که در میهمانی اش نوشیدنی سرو کند…
خلاصه کتاب:
بهادرافخم یه مرد هفتخط و خشن که رفتارهای بی پروای اون زبانزد همه است، اون نمی خواد عاشق هیچ زنی بشه. بهدلایلی… ولی یکی هست تو شرکتش که تا اون روز حتی بهش توجه هم نکرده بود و کل دلیل ها رو به یکباره کنار می زنه اونم با نگاهش سرد و زبونتلخش… مهگل سرد و بی تفاوت به بهادر پر ادعا و قلدرمآب ،یه دختر سرو زبون دار، سرد و بی تفاوت به تمام جذابیت های بهادرخانِ. اما بهادر به همین سادگی کنار نمیکشه و از همون لحظه ی اول میدونه این دختر ریزه_میزه و زبون درازو برای خودش می خواد…