خلاصه کتاب:
آنالی عاشق پسرعموش شاهینه. شاهین اما دختری که عاشقش بوده رو بنا به مخالفت خانوادهها نتونسته بدست بیاره… چند سال که از ازدواج هیوا میگذره شاهین و آنالی نامزد میشن. ولی چند روز قبل عروسی شاهین میگه نمیتونه و میره، چون هیوا جدا شده و برگشته. آنالی میمونه و جشن عروسی بدون داماد…