خلاصه کتاب:
امیر اقتدار از نامزد چاق و بد تیپش خوشش نمیاد قرار ازدواجش رو به هم می زنه و با یه دختر خوشتیپ و خوش هیکل ازدواج می کنه و برای ساخت کلیپ فرمالیتهی عروسی شون میرن شمال، اما درست شب حجله دختره قالش میذاره و با لباس خواب فرار میکنه…
خلاصه کتاب:
آرمان با وضع مالی بدی که دارد همه تلاشش را برای پس گرفتن خواهرش پریماه، از پدر بد سرپرستش میکند، اما درست وقتی موفق به برگرداندن خواهرش میشود که متوجه رابطهی پنهانی پریماه با صمیمیترین رفیقش مهرداد میشود! پریماه از ترس بیآبرویی خانه را سالها ترک میکند و اینبار مهرداد و آرمان در شرایط بدتری او را پیدا میکنند… و آیا عشق میتواند او را از مسیر کج برگرداند؟