خلاصه کتاب:
سارا صداقت دانش اموز سال اخر دبیرستان و به نوعی پشت کنکوریه. تو هشت سالگی پدر و مادرشو از دست داده و پیش دایی زن دایی و پسر داییش فرشاد که رفتار ازار دهنده ای برایش دارد زندگی می کند. سارا تصمیم میگیرد مستقل شده و در منزل ارمان پناهی که مردی خشن است و رفتار تحقیر امیزی دارد مشغول می شود. فرشاد هنوز هم مثلا دلدار دختر خاله اش است و به دنبالش... پناهی از سارا به جبران نجات جانش می خواهد که در میهمانی اش نوشیدنی سرو کند…
خلاصه کتاب:
دامینیک روسو، مردی سرد و بیاحساس و البته بشردوست هست و مادری بسیار زیبا داره که در دوران جوانیش یکی از زیباترین مدلهای کمپانی ‘لیبل’ بوده. اون درحال حاضر یکی از صاحبان کمپانی لیبل و مجلهی مد مربوط به این کمپانی هست. بخش دیگهای از داستان مربوط به “الا” که دختری بسیار سختکوش، سرزنده و البته جسور هست که برای گذران زندگی و رسیدن به هدفی که در ذهن داره، به سختی کار میکنه و چندین کار پارهوقت رو در یک شبانهروز انجام میده…
خلاصه کتاب:
این قصه فقط قصه من نیست…ما چهار نفریم…چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم…از اول اول…چهار شخصیت….غرق دنیای خودشون…غرق اهداف خودشون…متنفر از هم…چهار تا شخصیت متفاوت…
خلاصه کتاب:
داستان در رابطه با سه تا برادره که وکیل پدرشون اطلاع میده که پدرشون ویلایی رو قبل از مرگش به نام این سه نفر کرده. با رفتن این سه برادر به ویلا و دیدن سه تا خواهر که آن ها هم ادعای مالکیت دارن داستان شروع میشه و….
خلاصه کتاب:
داستان راجع به زندگی دختری به اسم مُوژان که عروسیش رو به هم میزنه چون که از بچگی عاشق پسر عموش بوده و آرزوی ازدواج با اون و داشته حالا باید دید تقدیر چه سرنوشتی رو براش رقم زده...
خلاصه کتاب:
“آیسان” من : مامان من چن بار بگم آخه… من خونه عمو رامسین نمی یام. مامان: دختر زشته عموت حالا به شب مارو برای شام دعوت کرده تو نیای. من: تو که میدونی من از حسام بدم می یاد. بگو فردا امتحان داشت نیومد. مامان: اون ک با تو کاری نداره همیشه تو دعوا رو باهاش شروع میکنی. من: واقعا ک… همه چیز افتاد تقصیر من. مامان: مگع دروغه… ما پایینیم زود آماده شو بیا پشت بند حرفش از اتاق بیرون رفت. هوففف کلافه ای کشیدم و به دیوار روبروم خیره شدم…
خلاصه کتاب:
دوتا دختر یکی شیطون یکی اروم… مریم و شیما… زندگی عادی… هیز بازی های عادی دخترونه… دانشگاه… کلا یه زندگی عادی دارن… تا اینکه دو تا موجود عجیب از نوع کنیاناییرا وارد زندگی اینا میشن… و اون ها رو مجبور به انجام بعضی کارا میکنن و در نهایت…
خلاصه کتاب:
داستان ما در مورد سه تا دختر شیطون و سه تا اقا پسر خودخواهه که طی اتفاقاتی هر کدوم از پسرا به نحوی با شیرین قصه ی زندگیشون برخورد میکنن.
خلاصه کتاب:
ریتا، دختری لجباز و قوی، با روحیه ایی فوق العاده شاد که با وجود سن کمش، سرآشپز یک رستورانه. اما طی اتفاقی، از اونجا اخراج میشه و توسط یک پیرمرد مرموز، وارد یک رستوران مجلل و شیک میشه. اونجا درگیر اتفاقاتی میشه که...!
خلاصه کتاب:
در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درسسسست شب عروسیش! به خونه ای پناه میاره که…