سربوک
دانلود رمان جدید و پرطرفدار
دانلود رمان نیلوفر آبی زهرا

خلاصه کتاب: از کنار یه هیولا به کنار یه قاتل افتادم… قاتلی که فقط با خشونت اشناست. وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی، قاتل بی‌رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه، زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه و اون یا گردنت رو می‌شکنه یا تو رو… نیلوفر ابی یه رمان ۴ جلدیه، هر جلد راجب همون شخصیت هاست و ادامه جلد قبلیه و شخصیت ها عوض نمیشن. ابتدای رمان عوض شده‌. یه تغییراتی وسطاش داشته و پایانش که کلا عوض شده …

دانلود رمان شکارگر (جلد اول مجموعه منظومه تاریک) پرتو فرهمند

خلاصه کتاب: چه اتفاقی میفته وقتی یک نیروی توقف‌ ناپذیر با یک جسم غیرمتحرک در میدان مرگ برخورد کنه؟ در زیر پوسته تاریک و مخوف جهان مافیا، تریستن کین یک ناهنجاریه. تنها عضو غیرخونی اوت‌فیت تنبرآ که تونسته به رده‌های بالا برسه. اون یک معماست، یک راز. مهارت هاش منحصر بفرد و بی‌همتان. وفاداریش شک برانگیز و نامعلومه. اهدافش مبهم و مجهولن. اون مرگبار و کُشنده‌ست و خودشم اینو میدونه.و از طرفی دیگه مورانا ویتالیو، دختر نابغه و خارق العاده خانواده رقیب. کاری که تریستن کین با اسلحه انجام میده،موانا با کامپیوتر انجام میده …

دانلود رمان لیلیان مریم عباسقلی

خلاصه کتاب: از یک تصادف شروع شد، با دومرگ با یک تولد با تفاوت ها، دو نفر از دو دنیای کاملا متفاوت. لیلیان مربی رقص ک با مرگ ناگهانی نامزدش مجبور ب ازدواج با سید علیرضا مردی مذهبی و جدی می‌شود. سید علیرضایی ک اوهم زنش را از دست داده و یک فرزند متولد ‌شده روی دست دارد…

دانلود رمان مهربانگ بنفشه موحد

خلاصه کتاب: کیاشا رادمان... مردی که مدتهاست به دور از خانواده و حواشی‌شان آن سر شهر زندگی مجردی برای خودش ترتیب داده است با قتل برادرش بر سر ناموس،دوباره بازمیگردد مردی کینه ای و انتقام جو که هدفش تنها خواهر بیگناه قاتل است...روژان اخوان مهربانگ....فریاد عشق…

دانلود رمان ویروس مجهول نگار۱۳۷۳

خلاصه کتاب: مریم یا به قول دوستاش، ماریا، یه دانشمند ایرانی مقیم آمریکاست که توی یه پروژه ی تحقیقاتی بزرگ که به بیمارای مبتلا به ایدز کمک می کنه تا از چنگال ویروس اچ.آی.وی رها بشن، شرکت داره. اوایل همه چی خوبس پیش میره ولی... اتفاقی پیش میاد که تحقیقات رو به هم میریزه. کسی هم نمی دونه این اتفاق از کجا آب می‌خوره و قصد کسی که خرابکاری کرده از این کار چی بوده، ولی ماریا یه چیزی رو متوجه میشه. اینکه جون همه، همه ی دنیا، مخصوصا ایرانی ها در خطره!

دانلود رمان خورشید خونین شده محدثه کمالی

خلاصه کتاب: سهیل پشت پا زد به همه چیز و رو گرداند از عشقی که می‌توانست تسلایش‌ باشد اما نمی‌دانست پنج سال بعد چشمانی را می‌بیند که او را به یاد تمام نداشته هایش می‌اندازد. آنقدر شبیه، آنقدر همتا که عشق را در دلش زنده کرد، اما رازی مگو در چشمان آن دختر هویدا بود. رازی که…

دانلود رمان تعبیر دل همراه با عشق زهرا عبدی

خلاصه کتاب: نازگل، جنس مونث با رایحه ای ساده، دل نازک، دختریست که ناز پرورده ای پدر و مادرش است، غم با او و دل او بیگانه است، راست گفته اند اگر پدر و مادرت تو را تربیت نکنند و آن وقت روزگار تو را تربیت می کند آن هم با تجربه های تلخ وسنگینش، قضیه از یک ماجرا از یک اتفاق و از یک حادثه شروع میشه، بله از یک اتفاق! در یک روز بارانی اتفاقی رخ می دهد که دختر ساده ای ما، میشود درد رنج و سخت، حال روزگار می گذرد دختر داستان ما، همان چهره و نگاه و نگار و رنگین است فقط فرقش این است که دیگر او ساده و دلنازک نیست او …

دانلود رمان دلبر شیطان رویا احمدیان

خلاصه کتاب: بهم میگه: _Innamorato del diavolo. حتی خودش هم می دونه که دلبر شیطانم! خودش هم ایمان داره چقدر آدم دل سنگ و بی رحمیه… ولی به قول خودش باید تاوان بدم، تاوان دلبری کردن برای یک شیطان رو! منم که عاشق این شیطانم و برای به دست آوردن دلش هر کاری می کنم. کنارش می مونم حتی زمانی که ازم درخواست می کنه مدتی نقش نامزدش رو بازی کنم تا…

دانلود رمان رج به رج عشق فاطمه جعفری

خلاصه کتاب: تفکرات پوسیده و جاهلانه عرصه را بر سادنا تنگ می‌کند. سادنا دختری زخم خورده از احساسی بی‌فرجام، سختی‌های روزگار را تحمل نمی‌کند و از خانه و خانواده خود می‌گریزد‌. جایی دور از خانواده به آرامشی ساختگی پناه می‌برد تا از دست گذشته‌اش در امان باشد. این میان سادنا با مردی رو به رو می‌شود که قرار‌ است همچون نامش پناه باشد. تقابل سادنا با مردی که هر کارش قلب رنجیده سادنا را به لرزه در می‌آورد. احساسی در حال شکل گیری‌ است شبیه به عطر یاس، عجین شده با تعصب و غیرت، احساسی به نام عشق…

دانلود رمان قلب سنگی مهتاب_ر

خلاصه کتاب: قلب سنگی از مهتاب_ر پس از ورودم بلافاصله دست دراز کرد..  بازوم رو گرفت و تا بخوام حرکتی کنم میون خودش و دیوار حبس شدم. قلبم از زور هیجان درحال انفجار بود و با اینکه در خطر بودم  اما با گستاخی نگاهش کردم. نیشخندی زد و گفت: یه خورده دیر اومدی عمو جون من قدمامو برداشته بودم دیگه‌… و بعد انگشتاش چِفت چونه م شد و سرم رو بالا گرفت. مغزم شبیه یه برگ کاغذ سفید بود. خالیِ خالی. فقط میکاییل بود و رابطه‌ پر از هیجانی که هیچ‌وقت برام خسته کننده نبود و هر لحظه برای چشیدنش حریص تر می شدم …‌‌

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سربوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.