خلاصه کتاب:
آرش پس از سال ها دوری از وطن، به ایران برگشته، بطور کاملا تصادفی با معشوقه ی سال های نوجوانی اش که بر اثر نیرنگ اطرافیانش او را از دست داده، روبرو می شود، زنی متاهل، عاشق و در عین حال متعهد به عشق دیرینه اش. عشق، انتقام، هوس چون آتشی زیر خاکستر زبانه می کشد و همه را به کام می گیرد ولی در این میان زمانه بازی عجیبی شروع می کند تا این دو باز روبروی هم قرار بگیرند.
خلاصه کتاب:
رادان فرمند، مردی خوشسیما و مرموز، پس از سالها دوری به ایران بازمیگردد. در ظاهر، هدفش دیدار دوباره با خانواده است، اما در دلش مأموریتی حساس و سری را پنهان کرده. برای انجام این مأموریت، به کمک هلن نیاز دارد؛ دختری باهوش و دلنشین که ورودش به این ماجرا ممکن است او را در معرض خطر قرار دهد... اما رادان تصمیمش را گرفته.
خلاصه کتاب:
امروز دوباره یاد مامان بابا افتادم. نبودنشون هنوز برام سنگینه. آدمهایی که وارد زندگیم شدن، فقط دنبال پول بودن. منو فرستادن جایی که هیچکس باورم نداره. ولی من هنوز دارم میجنگم.
خلاصه کتاب:
دختری به پاکی آب زمزم و زیبایی خورشید، همچون سیب سرخ حوا، درگیر سرنوشتی میشود که از انتقام نشأت گرفته. پسری از تبار گرگ، با نقشهای پیچیده، از او و پسرعمویش برای ضربه زدن به خاندان درخشان استفاده میکند. ازدواجی اجباری برای حفظ آبرو، و عشقی که در دل این اجبار جوانه میزند، حتی با وجود زن دوم. اما سرنوشت این دختر، که بیگناه وارد این بازی شده، چه خواهد بود؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سربوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.