خلاصه کتاب:
این قصه فقط قصه من نیست…ما چهار نفریم…چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم…از اول اول…چهار شخصیت….غرق دنیای خودشون…غرق اهداف خودشون…متنفر از هم…چهار تا شخصیت متفاوت…
خلاصه کتاب:
این یه اشتباه بی گناه و معصومانه بود. اون در اشتباهی رو زد. درِ خونه ی من رو. اگه من مرد بهتری بودم، اون رو رها می کردم و میذاشتم بره ولی من مرد بهتری نبودم. من یه بی همه چیز بی رحم و سنگدل هستم. من بی رحمانه پاکدامنی اون رو برای خودم ادعا کردم.باید کافی می بود. ولی کافی نبود.بیشتر نیاز داشتم، اشتیاق به اون رو داشتم، اون به وسواس و علاقه و دلبستگی ام تبدیل شد. شیرینی و پاکی اون روح تاریک منو طعنه و نیش زد...
خلاصه کتاب:
داستان در رابطه با سه تا برادره که وکیل پدرشون اطلاع میده که پدرشون ویلایی رو قبل از مرگش به نام این سه نفر کرده. با رفتن این سه برادر به ویلا و دیدن سه تا خواهر که آن ها هم ادعای مالکیت دارن داستان شروع میشه و….
خلاصه کتاب:
داستانمون درباره یه پسر کاملا مذهبیه که اسمش امیر حافظ و یه دختر به اسم ترمه که بی بند و بار و دختره آزادی هست. زندگی این دوتا شخصیت داستان مقابل هم قرار میگیره و امیرحافظ و ترمه به عقد صوری هم درمیان و همخونه ی همدیگه میشن که کلی داستان بینشون پیش میاد که خوندنشو از دست ندین…
خلاصه کتاب:
خسرو حاتم، پسر روستایی ساده و جدی که برای گذران روزهای پرغربت خدمت سربازیاش در شهر تبریز، همراه دوستش شهریار، به ایستگاه اتوبوسی میرود و برای اولینبار در زندگی دلش برای دختری با موی رها در باد و لهجهی شیرین ترکیاش میلرزد. بیخبر از اتفاقات عجیبی که در زندگی این دختر -بهنام آوا-، جریان دارد و او را به دنبال خود میکشاند…
خلاصه کتاب:
قاصدک دخترِ مدلینگی که برخلاف خانوادهاش با پسری بنام احسان ازدواج میکند! دختری سرسخت و سرکش! طاها مجد مرد پرغروری که سرمایهگذار بزرگیست! تک پسرِ معروفِ سیاستمدار کشور! و برخورد دو آدم از دنیاهایی مختلف باهم و رخدادِ اتفاقات بیشماری که…
خلاصه کتاب:
مهران مبرهن نامزد انتخابات مجلس طی یک تصادف ناخواسته باعث مرگ مردی از تبعه ی افغان میشه و برای اینکه این مسئله باعث خراب شدن برنامه هاش نشه برادر بزرگترش مهراب خودشو معرفی می کنه و با اینکار ناخواسته درگیر زندگی تنها بازمانده ی اون مرد دختر خود ساخته و مغروری به اسم تیلا میشه…
خلاصه کتاب:
گلی بعد از سالها یزدان رو پیدا می کنه، یزدانی که خیلی بهش نزدیک بود! ولی یه چیزهایی این وسط تغییر کرده و چیزهایی هنوز ثابتِ! اما گلیِ ما بدجور دلش شکسته… بدجور رنج کشیده… با دیدن یزدان داغش تازه میشه… تصمیم گلی چیه؟ می خواد چی کار کنه با یزدان؟ سرنوشت چه بازی ای براشون تدارک دیده؟ اصلا نسبت این دوتا چی بوده؟ چی توی اون گذشته بوده که گلی رو یه سنگدل کرده؟ این زندگی، سختی زیاد داره… جنگ و دعوا هست… گریه و غصه… و وقایعی که فکرش هم دردآورِ…
خلاصه کتاب:
سرگرد روزگار توتونچی پسر آزاد توتونچی یه ادم خشک و جدی هست کسی که برای کارش سنگ تموم میذاره وارد پرونده ای میشه که مسیر زندگیش رو تغییر میده پرونده ای که برای به سر انجام رسوندنش مجبور میشه وارد زندگی دختری بشه که هیچی ازش نمی دونه .. دختری که یه کلاف سر در گم هست ایا روزگار می تونه این کلاف سر در گم رو باز کنه؟
خلاصه کتاب:
داستان مردی خشن و جذاب، سی و دو ساله به نام ویهان است که عاشق دختری چهارده سال از خود کوچک تر می شود که افسار دلش را بریده، برای به دست آوردنش هر کاری می کند تا اینکه...