روسلا از کودکی با محدودیتهای قبیلهاش جنگید. پس از پیوندی پنهانی با شبا، ذهنش درگیر خوابهایی شد که مردی نقابدار در آنها حضور داشت. این خوابها تبدیل به واقعیت شدند و روسلا را به سفری درونی کشاند؛ سفری برای شناخت خویشتن، رهایی از ترسها، و کشف قدرت نهفتهاش.