سربوک
دانلود رمان جدید و پرطرفدار
دانلود رمان زندگی خصوصی اثر مونا معیری به صورت رایگان

دانلود رمان زندگی خصوصی مونا معیری با لینک مستقیم

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , بزرگسال زندگی خصوصی اثری بینظیر از مونا معیری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت سربوک دانلود کنید

اسم رمان : زندگی خصوصی

تعداد صفحه : 1141

نویسنده : مونا معیری

ژانر : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال

دانلود رمان حصار تنهایی من بدون سانسور pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

زندگی خصوصی خلاصه رمان

درباره مردیـه که سـرپرسـت یک خانـوادس و با همه درگیری هاش در زندگی خصوصی اش کارهایـی انجـام میـده که شهره خاص و عام میشه تا …

گوشه ای از رمان زندگی خصوصی

یک امشب را خسته بود و حوصله‌ پشت میز نشینی نداشت. بند و بساط حساب و کتابش را روی تخت گذاشت و نشست. خم شد سمت پاتختی و عینکش را برداشت. کمی لق میزد رو بینی‌‌اش خوب نمی‌نشست برنا رویش لگد کرده بود. با دست کمی تنظیمش کرد و مشغول شد. نیم ساعت بعد دفتر را کنار گذاشت و دستی به گردنش کشید و قلنجش را شکاند. بنفشه که بود دست هایش را نرم روی گردنش حرکت می‌داد تا خستگی‌اش کم شود. نفسش را فوت کرد بیرون سعی می‌کرد کمتر به بنفشه فکر کند نه به این خاطر که دوستش نداشت با بنفشه خوشبخت و شاد بود اما فکر کردن به او باعث میشد درد بدی در قلبش حس کند.

مرگ بنفشه و تنها گذاشتنشان به اندازه‌ی کافی دردناک بود ضربه ای به در اتاقش خورد: بیا تو… سر برنا داخل شد: اجازه بابایی؟ خودش را روی تخت بالا کشیدو نگاهی به ساعت انداخت: چرا بیدار شدی بابا؟ داخل شد و بره‌ سفیدش را روی تخت انداخت و بعد هم خودش را بالا کشید: من می‌تونم اینجا بخوابم؟! قبل آن که جوابی بدهد خودش را سراند زیر پتو: شب بخیر. با انگشت روی پیشانی برنا فشرد: پسرم؟ -بابایی از وقت خوابمون گذشته ها… صبح نمی‌تونی بیدار شی! دستی به لبش کشید تا خنده اش را محو کند: چشماتو باز کن وقتی باهات حرف می‌زنم.

یکی از چشم هایش را با نارضایتی باز کرد: هوم… یعنی بله.. -من اومدم تو اتاقت خواب بودی پس چرا الان اینجایی؟ -خواب بد دیدم… با دست روی موهایش کشید: از چی ترسیدی؟ خواب دیدم یه عنکبوت بزرگ اومده زیر تختم… خیلی بزرگ بود، اندازه‌ی عنکبوتی که تو هری پاتر بود. حالا می‌فهمید داستان از کجا آب می‌خورد. دستش را دور برنا حلقه کرد: امشبو اینجا بخواب فردا زیرتخت اتاقتو نگاه می‌کنیم با هم… شب بخیر. -شب بخیر بابایی. چند دقیقه بعد پسرک خوابیده بود. رویش را کشید و از تخت پایین آمد. ضربه ای به در اتاق بردیا زد و داخل شد: چرا بیداری بردیا؟!

  • برچسب ها:
  • seiradmin
لینک کوتاه مطلب:
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
دانلود رمان های محرابه سادات قدیری دانلود رمان های مریم محمدی تبار دانلود رمان های مریم پیروند دانلود رمان های م_راهپیما دانلود رمان های ونوس دانلود رمان نزدیک تر سایه سایه مهری هاشمی pdf دانلود رمان های سایه مهری هاشمی دانلود رمان یک لنگه پا بر قله فاطمه زارعی pdf دانلود رمان های فاطمه زارعی دانلود رمان قصه ناتمام تکین حمزه لو pdf دانلود رمان های تکین حمزه لو دانلود رمان دختری جنس شیطان pdf دانلود رمان های دواج مجدد مهربانو دانلود رمان دواج مجدد دواج مجدد مهربانو pdf دانلود رمان برکه زهره. الف pdf دانلود رمان های زهره. الف دانلود رمان محکوم به تن تو مریم چاهی pdf دانلود رمان فروای مغرور (دو جلدی) مریم محمدی تبار pdf دانلود رمان های لین گراهام دانلود رمان زن قراردادی لین گراهام pdf دانلود رمان دروغ شیرین sogand & sparrow pdf دانلود رمان های sogand & sparrow دانلود رمان عذاب دوست داشتن شقایق لامعی pdf دانلود رمان های شقایق لامعی دانلود رمان های مریم چاهی
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " سربوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.